همگی روی تردمیل بودیم و و من با سرعت بالا میدویم.

بحث هم بالا گرفته بود و من شنونده بودم.

میگفتند باید روی این فرهنگ عمومی کار کرد.

باید چشمها به دیدن زنهای بدون آرایش و لباس اتو نکشیده و زنهایی که موهای بدن را شیو نمیکنند و دستی به ابرو و . نمیکشند عادت کنند.

ما زنها باید برای خودمان زندگی کنیم و در هر حالی از بدنمان راضی باشیم چه آراسته و چه ژولیده و چه عیب دار و زشت و چه زیبا و بی نقص.

و شاید نقطه مقابل این تفکر زنهایی هستند که همیشه باید در انظار عمومی زیبا و آرایش کرده هستند و شاید همان عده افراطی که هر کاری با این بدن میکنند تا که دیده شوند و شاید کالا بودن زن نتیجه همین رفتارهای افراطی باشد.

و من فکر میکنم  به این که تا وقتی که مرزهایی که برای نمایش بدن وجود دارد را نپذیریم این دو تفکر همیشه با هم در تضادند .

و من خوشحالم که دینی دارم که تبرج  در انظار را از من نخواسته اما از من خواسته که برای اهل خانه، در حد توانم، تمیز و خوشبو و آراسته باشم.

و آرامش ناشی از امنیت این مرز بندی را تنها کسانی حس میکنند که حجب و حیا را فهمیده اند و به آن عاملند.

ولعاقبه للمتقین



مشخصات

آخرین جستجو ها